دیکشنری
داستان آبیدیک
prone to do somethin
pɹon to du sʌmθɪn
فارسی
1
عمومی
::
امادهكردنبرای، امادهبرایكردنكاری
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
PROMPTLY
PROMULGATE
PROMULGATION
PROMULGATOR
PROMULGE
PRONAOS
PRONATE
PRONATED GRIP
PRONATION
PRONATOR
PRONE
PRONE BACK EXTENSIONS
PRONE BURIAL
PRONE POSITION
PRONE TO
PRONE TO DO SOMETHIN
PRONELY
PRONENESS
PRONEUR
PRONG
PRONGED
PRONOMINAL
PRONOMINAL ADJECTIVE
PRONOUN
PRONOUNCE
PRONOUNCE ON
PRONOUNCEABLE
PRONOUNCED
PRONOUNCEMENT
PRONOUNCER
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید